نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

 
خطی کشید روی تمام سئوال ها
 
تعریف ها، معادله ها، احتمالها
 
خطی کشید روی تساوی عقل و عشق
 
خطی دگر به قاعده ها و مثالها
 
خطی دگر کشید به قانون خویشتن
 
 
قانون لحظه ها و زمانها و سال ها
 
 
از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
 
 
خطی به روی دفتر خطها و خال ها
 
 
خطها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
 
 
با عشق ممکن است تمام محال ها..
 

 
با محبت جمله سازید
 
از معلمم شنیدم
صبح روز اول سال
« با محبت جمله سازید. ‌»
اولی قلم تراشید:
« من محبت را دوست دارم »
دومی تنور دل بتفتید:
« مادرم محبت است کلاً »
سومی که بود دلگیر:
« محبت دروغ است »
سبط شاعری هجا کرد:
« از محبت خارها گل می شود »
یک به یک جُمَل بخواندیم
آخرین نفر ز جا خاست
کودکی یتیم
کمرو
جامه اش دریده بر تن
صورتش لهیده از غم
فی المثل
بودنش نبود او بود
جمله را چنین شروع کرد:
« خدا ما را دوست دارد »
یاد دارم بهترین شد
چون معلم گریه می کرد
و می گفت: « بچه ها گفتم با محبت جمله سازید.‌»
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد